بهترین وبلاگ تفریحی وعلمی در لوکس بلاگ وبلاگ ما بهترین نیست ولی با نظرات شما بهترین میشود 20 / 4 / 1390برچسب:, :: 19:55 :: نويسنده : فرهان موسوی
زندگی نامه خواجه نصیرالدین طوسی محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیر الدین طوسی در تاریخ ۱۵ جمادی الاول سال ۵۹۸ هجری قمری در طوس ولادت یافته است. او به تحصیل دانش علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حكمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید. طوسی یکی از سرشناس ترین و با نفوذترین چهره های تاریخ اسلامی است. علوم دینی و علوم عملی را زیر نظر پدرش و منطق و حكمت را نزد خالویش بابا افضل ایوبی كاشانی آموخت. تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رسانید و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته شهرت یافت. خواجه نصیر الدین طوسی را دسته ای از دانشوران خاتم فلاسفه و گروهی او را عقل حادی عشر (یازدهم) نام نهاده اند. علامه حلی كه یكی از شاگردان خواجه نصیر الدین طوسی می باشد درباره استادش چنین می نویسد: خواجه نصیر الدین طوسی افضل عصر ما بود و از علوم عقلیه و نقلیه مصنفات بسیار داشت. او اشرف كسانی است كه ما آنها را درك كرده ایم. خدا نورانی كند ضریح او را. در خدمت او الهیات، شفای ابن سینا و تذكره ای در هیئت را كه از تألیفات خود آن بزرگوار است قرائت كردم. پس او را اجل مختوم دریافت و خدای روح او را مقدس كناد. نصیرالدین زمانی پیش از سال ۶۱۱ در مقابل پیشروی مغولان به یكی از قلعه های ناصرالدین محتشم فرمانروای اسماعیلی پناه برد. این كار به وی امكان داد كه برخی از آثار مهم اخلاقی، منطقی، فلسفی و ریاضی خود از جمله مشهورترین كتابش «اخلاق ناصری» را به رشته تحریر درآورد. وقتی كه هولاكو به فرمانروایی اسماعیلیان در سال ۶۳۵ پایان داد طوسی را در خدمت خود نگاه داشت و به او اجازه داد كه رصدخانه بزرگی در مراغه احداث كند كه شروع آن از سال ۶۳۸ بود. برای كمك به رصد خانه علاوه كمكهای مالی دولت اوقاف سراسر كشور نیز در اختیار خواجه گذارده شده بود كه از عشر (یك دهم) آن جهت امر رصدخانه و خرید وسایل و اسباب و آلات و كتب استفاده می نمود در نزدیكی رصد خانه كتابخانه بزرگی ساخته شده بود كه در حدود چهارصد هزار جلد كتب نفیس جهت استفاده دانشمندان و فضلا قرار داده بود كه از بغداد و شام و بیروت و الجزیره بدست آورده بودند در جوار رصدخانه یك سرای عالی برای خواجه و جماعت منجمین ساخته بودند و مدرسه علمیه ای جهت استفاده طلاب دانشجویان. این كارها مدت ۱۳ سال به طول انجامید تا اینكه ایلخان هلاكوی مغولی در سال ۶۶۳ درگذشت. لیكن خواجه تا آخرین دقایق عمر خود اجازه نداد كه خللی در كار آنجا رخ دهد و كوشش بسیار نمود كه آن رصد خانه و كتابخانه از بین نرود. قسمت اعظم ۱۵۰ رساله و نامه های طوسی به زبان عربی نوشته شده است. وسعت معلومات و نفوذ او با ابن سینا قابل قیاس است جز آنكه ابن سینا پزشك بهتری بود و طوسی ریاضیدان برتری. از پنج كتابی كه در زمینه منطق نوشته شده است اساس الاقتباس از همه مهمتر است. در ریاضیات تحریرهایی بر آثار آوتولوكوس، آرستاخوس، اقلیدس، آپولونیوس، ارشمیدس، هوپسیكلس، تئودوسیوس منلائوس و بطلمیوس نوشت. از جمله مهمترین آثار اصیل وی در حساب هندسه و مثلثات جوامع الحساب بالتخت و التراب، رساله الشافیه و اثر معروفش كتاب شكل القطاع است كه به نوشته های رگیومونتانوس اثر گذارده است. معروفترین آثار نجومی وی زیج ایلخانی كه در سال ۶۵۰ نوشته شده می باشد و همچنین تذكره فی علم الهیئه است. كتاب تنسوق نامه و كتابهایی در زمینه اختربینی نیز نوشته است. احتمالاً برجسته ترین كار طوسی در ریاضیات در زمینه مثلثات بوده است در كشف القناع عن اسرار شكل القطاع، وی نخستین كسی بود كه مثلثات را بدون توسل به قضیه منلائوس یا نجوم توسعه بخشید و هم او بود كه برای نخستین بار قضیه جیوب را، كه رویداد برجسته ای در تاریخ ریاضیات است به روشنی بیان كرد. در نجوم تذكره فی علم الهیئه وی شاید كاملترین نقد بر نجوم بطلمیوسی در قرون وسطی و معرف تنها الگوی ریاضی جدید حركات سیارات است كه در نجوم قرون وسطی نوشته شده است. این كتاب به احتمال زیاد از راه نوشته های منجمان بیزانسی به كوپرنیك اثر گذاشته است و همراه با كار شاگردان طوسی متضمن تمام تازه های نجومی كوپرنیكی است به استثنای فرضیه خورشید مركزی آن. نصیر الدین طوسی با اینكه سرو كارش بیشتر در سیاست و اجتماع بوده روشن ترین راه را كه برای رسیدن به جهان جاودانی نشان می دهد دیانت است. اگرچهت در تمام توشته های خود دم از استقلال و معرفت می زند اما آشكارا می گوید دانش تنها از ایمان و دین حاصل می شود و حقیقت دانش را دین میداند كه تسلی بخش جانها و روان بخش كالبدهای افسرده است. طوسی بیشتر به عنوان منجم معروف است و رصدخانه وی یك مؤسسه علمی در تاریخ علم به شمار می رود. كتاب تنسوق نامه او از لحاظ موضوع فقط در مقایسه با مشابهش یعنی كتاب بیرونی (كتاب الجماهر فی معرفت الجواهر) در درجه دوم اهمیت قرار دارد. طوسی یكی از پیشروترین فلاسفه اسلامی است كه تعیمات مشّائی ابن سینا را پس از آن كه در طول دو سده در محاق «كلام» قرار گرفته بودند احیاء كرد. او مظهر نخستین مرحله تركیب تدریجی مكتبهای مشّائی و اشراقی است. اساتید 1 ـ از محضر دایى بزرگوارش (نور الدیـن على بـن محمد شیعى) . 2 ـ از محضر ریاضـى دان معروف آن زمان (محمد حاسب) کسب فیض نموده است. 3ـ آخریـن استادى که خواجه در طوس پیـش او تلمذ نمود (عبدالله بـن حمزه) دایى پدرش بوده است. 5_ فرید الدیـن داماد نیشابورى دانشمند بزرگ آن عصر بود که خـواجه در حضـور ایـن استـاد اشـارات ابـن سینا را آمـوخت. 6ـ کتاب قانـون ابـن سینا را از قطب الـدیـن فرا گرفته و در نهایت از محضـر عارف نامـور شیخ عطار نیشابـورى بهره مند گردید. 7ـ ابـو السادات اسعد بـن عبد القادر. 8 _ خـواجه نصیر علـم فقه را از محضـر (معین الدیـن سالم) فرا گرفته است. 9ـ در موصل از محضر (کمال الدیـن موصلى) نجـوم و ریاضـى را آموخت. شاگردان گفتار بزرگان علامه حلـى از شاگردان بر جسته خـواجه که از بزرگتریـن علماى مذهب تشیع است در باره خصوصیات اخلاقى استادش مى گوید: خـواجه بزرگوار در علوم عقلى و نقلـى تصنیفات بسیار دارد و در علـوم اسلامـى بر طریقه مذهب شیعه کتابها نوشت او شریف تریـن دانشمندى بود که مـن در عمرم دیـدم. (ابـن فـوطـى) یکـى از شـاگـردان حنبلى مـذهب خـواجه نصیـر در خصـوص اخلاق استـادش مـى نـویسد : خـواجه مردى فاضل و کریـم الاخلاق و نیکـو سیرت و فـروتـن بـود و هیچگاه از درخـواست کسـى دل تنگ نمى شد و حاجتمندى را رد نمى کرد و بـرخورد او با همه با خوش رویـى بـود. (ابـن شاکر) یکى دیگر از مـورخان اهل بیت است که اخلاق خـواجه را چنین توصیف مى کند: خواجه بسیار نیکـو صـورت، خوش رو، کـریـم، سخـى، بـردبار، خـوش معاشـرت، زیـرک و با فـراست بـود و یکـى از سیاستمـداران روزگار به شمار مـى رفت. (جـرجـى زیـدان) دربـاره خـواجه چنیـن مـى نـویسـد : علـم و حکمت به دست این ایرانـى در دورتـریـن نقطه هاى بلاد مغول رفت تـو گویى نور تابان بـود درتیر شامی. خصوصیات اخلاقی خـواجه را نمى تـوان یک دانشمند محصـور در قلـم و کتاب به شمار آورد او هرگز زندگى خـویـش را در مفاهیـم و واژه ها خلاصه نکرد آنجا که پاى اخلاق و انسانیت به میان مـىآمد، او ارزشهاى الهى و اسلامى را بر همه چیز ترجیح مـى داد خواجه از زندان نفـس و خـود خـواهى رها گشته بـود زندانى که با علـم و دانـش نتـوان از آن بیرون آمد بلکه رهایـى از آن ایمان به خـداوند متعال و تقـوا و عمل صـالح لازم دارد بـا وجـود اینکه بیـش از هفت قـرن از عصـر خواجه مى گذرد ولى هنوز سخـن او، رفتار او و دانش او، زینت بخـش مجـالـس و محـافل اهل علـم و دانـش مـى بـاشـد. فعالیت دوران بازگشت به وطن خواجه در بیـن راه بازگشت به وطـن از شهرهاى مختلف عبـور کرد و به نیشابـور رسید , نیشابور در آن زمان چند بار مـورد هجـوم قرار گرفته بـود و شهر در دست مغولان بـود. خواجه بعد از نیشابـور به طـرف طـوس زادگاه خـویـش ادامه مسیـر داد و از آنحا خـود را به قایـن رساند تا بعد از سالها به دیدار مادر و خـواهرش مـوفق شـود مدتـى در قایـن اقامت کـرده و به تقـاضـاى اهل شهر امام جماعت مسجـد شهر را قبول و به مسائل دینـى مردم رسیـدگـى کرد و اطلاعاتـى نیز درباره قوم مغول به دست آورد. خـواجه در سال 628 هـ ق، در شهر قایـن با دختر فخر الـدین نقاش پیمان زناشـویـى بست و به ایـن ترتیب دوره اى دیگر از زندگى پر فراز و نشیب خـواجه آغاز گردید. بعد از چند ماه سکونت در شهر قایـن از طرف محتشـم قهستان به نام ناصر الدیـن که مردى فاضل و کـریـم و دوست دار فلاسفه بـود دعوت به قلعه شـد او به اتفـاق همسـرش به قلعه اسمـاعیلیـان رهسپـار گـردیـد. قلعه هاى اسماعیلیه بهترین و محکـم تریـن مکان در بـرابـر حمله مغولها بود. در ایـن مدت که خـواجه نصیر در قلعه قهستان بود بسیار مورد احترام و تکریم قرار مى گرفت و آزادانه به شهر قایـن رفت و آمد داشته و به امور مردم رسیدگى مى نمود در همیـن زمان بود که به در خـواست میزبـان کتـاب (طهاره الاعراق) ابـن مسکـویه را از عربـى به فـارسـى تـرجمه کـرد و نام آن را اخلاق ناصـرى (به نام میزبان خود) نهاد. خـواجه نصیر حـدود 26 سال در قلعه هاى اسماعیلیه به سر برد و در ایـن مـدت دست به تألیف و تحریر کتابهاى متعددى زد از جمله شرح اشارات ابـن سینا، اخلاق ناصرى، رساله معینیه، مطلوب المومنیـن، روضه القلوب، رساله تـولى و تبرى و ... خـواجه در ایـن دوره از زندگانى پر ماجراى خویـش از کتابخانه هاى غنى اسماعیلیان بهره ها بـرد و به علت نبـوغ فکرى و دانـش و آلایـش معروف و سرشناس گشت. مغول بیشتـر ممالک اسلامـى را به اطاعت خـود در آورده بـود ولـى اسماعیلیه و بنـى عباس هنـوز در قـدرت بـودند در حالـى که سران مغول در فکر یـورش به بغداد، مقر بنـى عباس، بـودند اسماعیلیه ظلـم و ستـم را از حد گذرانده و فساد آنقدر شدت پیدا کرده بود که کسى طاقت نداشت تا جایى که قاضى شمس الدیـن قزوینى که عالـم و مورد اعتماد مردم قزویـن بود از ستم فزون از حد اسماعیلیه به (قا آن )نـوه چنگیز خان شکایت بـرده و طلب کمک نمـود تا اینکه (قا آن) برادر کوچک خـود هلاکو خان را مأمـور سر کـوبى قلعه هاى اسماعیلیه کرد. هلاکـو خان در سال 651 هـ ق، بـا 12000 نفـر روانه قهستان شـد نماینده اى پیش (ناصر الدیـن) گسیل داشته و او را به قبول اطاعت از خود فرمان داد ناصر الدین که در ایـن زمان پیر و ناتوان شده بود به نزد هلاکو رفت و تسلیم گردید هلاکو هـم او را محترم شمرد و به حکومت شهر تـون (فردوس کنونى) فرستاد با تسلیـم شدن ناصر الـدیـن عملا شکستـى در جبهه اسماعلیه رخ داد و مغولان قلعه ها را یکى پس از دیگرى تسخیر کردند. آثار فراوانی از خواجه به یادگار مانده که به برخی از آنها اشاره میگردد: ۱. تجریدالعقاید ۲. شرح اشارت بو علی سینا ۳. قواعد العقاید ۴. اخلاق ناصری یا اخلاق طوسی ۵. آغاز و انجام ۶. تحریر مجسطی ۷. تحریر اقلیدس ۸. تجریدالمنطق ۹. اساس الاقتباس ۱۰. ذیج ایلخانی ۱۱. آداب البحث ۱۲. آداب المتعلمین ۱۳. روضةالقلوب ۱۴. اثبات بقاء نفس ۱۵. تجرید الهندسه ۱۶. اثبات جوهر ۱۷. جامع الحساب ۱۸. اثبات عقل ۱۹. جام گیتی نما ۲۰. اثبات واجب الوجود ۲۱. الجبر و الاختیار ۲۲. استخراج تقویم ۲۳. خلافت نامه ۲۴. اختیارات نجوم ۲۵. رساله در کلیات طب ۲۶. ایام و لیالی ۲۷. علم المثلث ۲۸. الاعتقادات ۲۹. شرح اصول کافی ۳۰. کتاب الکل روزگار خواجه نصير سده هفتم هجري بدون شك سختترين ايام تاريخ ايران است، چه اين مصادف با تركتازي و حمله قوم خونخوار و بيرحم مغول بر بلاد اسلامي، به ويژه ايران است. علتهاي عمده اين حمله را حتماً در كتابهاي تاريخ خواندهايد و چون اينجا مقصود نگارش تاريخ نيست از ذكر وقايع و رويدادهاي تاريخي تن ميزنيم و فقط چند علت برجسته را كه با مقصود ما ارتباط دارد، ذكر ميكنيم. چنگيز خان هنگامي به خيال لشكركشي به ايران افتاد كه سلطان محمد خوارزمشاه (در گذشته 616 ه'.ق) در ايران حكومت ميكرد. اين پادشاه البته پادشاهي لشكركش و جنگ آزموده بود، در تحمل سختيها بسيار طاقت داشت و چندان فريفته عياشي و خوشگذراني هم نبود، بلكه بيشتر ايامش به مجالست اهل علم و مناظره با فقيهان ميگذشت، تا حدودي به اصلاحِ حال مردم و وضع مملكت هم بياعتنا نبود. اما اميراني كه در بلاد داشت غالباً نالايق و خودسر و نافرمان بودند از قبيل حاكم اُترار يا فاراب كه همه سفيران چنگيز را كشت و اموالشان را به غنيمت برداشت و يكي از علل مهم خشم و لشكركشي چنگيز را فراهم آورد. ثانياً: مادر اين سلطان كه تركان خاتون نام داشت در تمام كارهاي كشور دخالتِ مستفيم ميكرد و حتي در انتخاب وليعهد هم اجازه به سلطان محمد نميداد و در اين راه آن زن مستبد بر طبقه روحانيون اتكأ تمام داشت. رابعاً: بين اميران و رئيسان قشون سلطان محمد خوارزمشاه همواره نزاع و ستيزه و دشمني حكمفرما بود و غالباً همديگر را به بدديني و بستگي به اسماعيليان متهم ميكردند، برخي از اين گروه با خود خوارزمشاه هم ميانه خوبي نداشتند و چند بار هم درصدد كشتن او برآمدند و چند تنشان خدمت خوارزمشاه را ترك گفتند و به اردوي چنگيز پيوستند. خامساً: پس از نبرد كه سپاهيان خوارزمشاه در حدود سال 612 با لشكريان پسر چنگيز (جوجي) كردند و اول بار بود كه با مغول روبرو شدند، چنان مرعوب شجاعت و دلآوري سپاه دشمن شدند كه پس از مراجعت از سمرقند پيوسته از آنها ياد ميكردند. در هر حال مغولان به ايران آمدند و كارهايي كردند كه حمله تازيان را در اواخر ساسانيان از ياد برد و خرابكاريها و قتل و نهب و غارت را به نهايت رسانيدند. تنها قسمتي از ايران كه در اين ايام، پايكوب سمند جور و غارت و چپاول مغولان خونخوار نشد، جنوب ايران است كه در دست اتابكان فارس قرار داشت. سعدي اشاره به همين مطلب كرده آنجا كه در مدح اتابك ابوبكر بن سعد گويد: سكندر به ديوار رويين و سنگ/بكرد از جهان راه يأجوج تنگ ترا سد يأجوج كفر از زر است/نه رويين چو ديوار اسنكدر است(2) با همه اين اوصاف، شگفت است اگر بگوييم كه همين سده هفتم، يكي از بهترين ايامي است كه نوابغ و بزرگان علم و حكمت و تاريخ و نقاشي و شعر ايران در آن به عرصه هستي رسيدهاند، مولوي بلخي و شيخ سعدي و خواجه رشيدالدين فضلالله همداني و عطاملك جويني و حمدالله مستوفي و خواجه حافظ شيرازي و ديگران در همين روزگار تار و ظلماني به وجود آمدهاند و بدون شك بزرگترين نماينده حكمت و رياضي و اخلاق در اين سده، خواجه ابوجعفر نصيرالدين محمدبن محمدبن حسن طوسي ملقب به استاد بشر است. زندگي خواجه نصير خواجه در سال 597 هجري و 1201 ميلادي در طوس خراسان زاده شد و در 672 هجري و 1274 ميلادي در بغدا مرد و در مشهد كاظمين پاي قبر امام موسيالكاظم(ع) دفن شد، قاضي نورالله شوشتري و برخي ديگر از همان گروه نقل كردهاند كه: وقتي ديد بيماري ديگر علاج ندارد، درباره دفن و كفن خويش با ياران و نزديكانش مذاكره كرد، گفتند: مناسب آن است كه در جوار حضرت علي دفنش كنند. او گفت مرا شرم آيد كه در جوار اين امام بميرم و از آستان او به جاي ديگر برده شوم. پس از مرگ بر وصيت او رفتند و در كاظمين دفنش كردند و در جلوي لوح مزارش اين آيه را نقش كردند كه: «و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد = و سگشان دو دست خويش بر درگاه گشاده است.» اصل خواجه از جهرود [= چاه رود] قم بوده و چون نياكانش به طوس رفته و در آنجا توطن اختيار كرده بودند، خواجه هم آنجا از مادر بزاد و از اين رو «طوسي» مشهور گشت.
صفحه قبل 1 صفحه بعد
موضوعات
پيوندها
|
|||
![]() |